اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

شعر/ و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا...

الله

شعر/ و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا...

شعر/ هوای جمکران تو دل مارا هوایی کرد
دلم را گنبد فیروزه ای رنگی طلایی کرد

من از شب‌های کوه خضر زیباتر نخواهم دید
از آنجا هم حرم هم جمکران را میتوان بوسید

اگر چه مردم دنیا سراسر دوستت دارند
ولیکن اهل قم یک جور دیگر دوستت دارند

و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا... حمیدرضا برقعی


ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ ] [ منتظران آقا ] [ ]
داستانی عجیــــــــــب
زنان روستا كه برای بردن آب كنار نهر آمده بودند، از جريان قتل آگاه شدند و وحشت‌زده، اين خبر را به اهالی روستا رساندند، مردم روستا، دسته دسته به تماشا آمدند؛ ولی از قاتل خبری نبود، از اين‌رو حيران و سرگردان بودند كه چه كنند، سرانجام بدن مقتول را به گورستان برده و دفن كردند. من به خود آمدم كه راستی طلوع آفتاب، نزديك است، هنوز نماز نخوانده‌ام، ناگهان ديدم در بدنم هستم و شخصی كه روح مرا آزاد كرده بود، به من گفت : حالت چطور است؟ من آنچه را ديده بودم، برای او نقل كردم و تاريخ حادثه را دقیقاً ضبط نمودم .
 
 

ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ ] [ منتظران آقا ] [ ]
ماه رجب؛ فرصتی استثنایی

قَالَ موسی‌بن‌جعفر«ع»: رَجَبٌ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ رَجَبٍ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ النَّارُ مَسِيرَةَ مِائَةِ سَنَةٍ وَ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة.‏[1]ماه رجب، ماه بزرگى است كه در آن حسنات چند برابر و گناهان در آن محو مى‏شود. كسى كه يك روز در ماه رجب روزه بگيرد، آتش جهنّم به اندازه يك‌صدسال از او فاصله مى‏گيرد، و كسى كه سه روز در آن ماه روزه بگيرد، بهشت براى او واجب مى‏شود.

ماه رجب؛ فرصتی استثنایی


ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ ] [ منتظران آقا ] [ ]
نگاه کن؛ پشت پرده رد آقا را ببین!

شبستان/ حاج محمد اسماعیل دولابی در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت می‌گوید: "پدری 4 تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا‌ را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند. یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت سرش گرم شد به بازی.یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچه‌ها که شرور بود، شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی اینجا را مرتب کند.

نگاه کن؛ پشت پرده رد آقا را ببین!


ادامه مطلب
[ برچسب:, ] [ ] [ منتظران آقا ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه